حس خوبی داره متعلق بودن. برای من داره حداقل، دوست دارم حس کنم کسی هست حتی اگر دور، حتی اگر بعید که بهش تمام و کمال احساس تعلق دارم. میدونم خیلیها این حس رو دوست ندارند ولی من خیلی دوست دارم، انگار پاهام محکم میشه روی زمین وقتی یکی هست که هرشب بهش شب بخیر میگم، که میدونه من هرلحظه کجام، چیکار میکنم، کی پیشمه، خونه رسیدم یا نه و وقتی خودش میرسه خونه میگه عزیزم من خونهام. هرشب صداش رو میشنوم انگار وقتی دارم سرگاز چیزی درست میکنم که میگه عزیزم من خونهام، حتی اگر خونههامون هزارقاره باهم فاصله داره، حتی اگر جای صداش کلماتش رو فقط میبینم.